در دنیای روانشناسی و فلسفه، دو نوع اصلی از رفاه و خوشبختی مورد بررسی قرار گرفتهاند: «Hedonic Wellbeing» و «Eudaimonic Wellbeing». این دو مفهوم، درک ما از خوشبختی و رضایت از زندگی را به چالش میکشند و راههای مختلفی برای دستیابی به یک زندگی معنادار و پربار ارائه میدهند.
خوشبختی هدونیک
خوشبختی هدونیک یا Hedonic Wellbeing بر اساس اصول لذتگرایی و جستجوی لذت و اجتناب از درد استوار است. این دیدگاه بر این باور است که خوشبختی از تجربههای لذتبخش و مثبت و کاهش تجربههای منفی و دردناک نشأت میگیرد. افرادی که به دنبال رفاه هدونیک هستند، معمولاً تلاش میکنند تا حداکثر لذت را از زندگی خود ببرند، از طریق لذتهای حسی، ارضای نیازها و خواستههای فوری، و داشتن تجربیات خوشایند. این نوع رفاه معمولاً با اندازهگیری میزان خوشی، رضایت از زندگی، و احساسات مثبت افراد ارتباط دارد.
خوشبختی یودایمونیک
در مقابل خوشبختی هدونیک، خوشبختی یودایمونیک Eudaimonic Wellbeing قرار دارد. یودایمونیک بر تحقق پتانسیل فردی و داشتن یک زندگی معنادار تمرکز دارد. این دیدگاه که ریشه در فلسفه ارسطو دارد، بر این اعتقاد استوار است که خوشبختی و رفاه واقعی از رشد شخصی، تحقق بخشیدن به استعدادها و تواناییها، و مشارکت در فعالیتهایی که با ارزشهای عمیقتر و هدفهای بزرگتر فردی همراه هستند، نشأت میگیرد. Eudaimonic Wellbeing به ما میگوید که رضایت عمیق و پایدار از طریق ایجاد معنا، ارزش، و عمق در زندگیمان به دست میآید، نه فقط از طریق تجربههای لذتبخش زودگذر.
تفاوتها و تعاملات
در حالی که Hedonic و Eudaimonic Wellbeing به نظر میرسد از دو دیدگاه متفاوت به رفاه نگاه میکنند، هر دو جنبه مهمی از تجربه انسانی را نشان میدهند. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که یک زندگی پربار و معنادار نیازمند تعادل میان جستجوی لذت و رشد شخصی است. افراد میتوانند از لذتهای زندگی لذت ببرند و همزمان به دنبال معنا و تحقق در زندگی خود باشند.
در نهایت، درک اینکه چگونه میتوان هر دو نوع رفاه را در زندگی خود ادغام کرد، کلید دستیابی به یک حس خوشبختی و رضایت عمیق و پایدار است. این امر مستلزم آن است که فرد فعالیتها و تجربیاتی را جستجو کند که نه تنها لذت بخش هستند بلکه به رشد و توسعه شخصی نیز کمک میکنند.